جدول جو
جدول جو

معنی پی سر زدن - جستجوی لغت در جدول جو

پی سر زدن
(هََ / هَِ بْ بَ)
پشت گردنی زدن. قفا زدن. سیلی زدن بپشت گردن کسی. لت زدن
لغت نامه دهخدا
پی سر زدن
پشت گردنی کسی را قفا زدن
تصویری از پی سر زدن
تصویر پی سر زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر پر زدن
تصویر پر پر زدن
بال و پر زدن پرنده
کنایه از جان دادن و مردن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ هََ بَ)
دست بسر کردن. از سر باز کردن
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
پی سپر شدن راهی، محل عبور واقع گردیدن. پیموده شدن:
حافظ سر از لحد بدرآرد بپایبوس
گر خاک او بپای شما پی سپر شود.
حافظ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پش بر زدن
تصویر پش بر زدن
بند زدن وصل آهنین زدن باهن بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سر کردن
تصویر پی سر کردن
دست بسرکردن کسی را از سرباز کردن
فرهنگ لغت هوشیار